راستی یاد بچه های جبهه بخیر،یادخدا،یاد جبهه بخیر،آن وقتها که درامتداد نسیم،خستگی را احساس می کردیم وزجر،مثل برگ یاس نوازشمان می کردودرد،مثل نیلوفربه دورمان می پیچیدوآرامشمان می داد.دلمان به یاد خدابود و به فکر خوبی.غفلت باماقهرکرده بود وبارفاه هم آشتی نداشتیم.
یادموقعیتهایی بخیرکه درآن به فکر موقعیت نبودیم.یاددوکوهه بخیر که هزاران کوه ایستادگی تربیت کرد.یادایستگاه صلواتی بخیر که استراحتگاه ملائکه بود.یاد پل هایی بخیر که فاصله ی دنیا وآخرت بود،یادخودروهای بهشتی بخیر که انبوهی از دل را سوار می کرد وازجاده های صراط از میان دوزخ آتش به مقصد می رساند.یاد جاده هایی بخیر که آدمی راازبیراهگی،انحراف وچندراهگی نجات می داد.یاد تابلوهایی بخیرکه راه جاودانگی رامشخص می کرد.یاد سنگرها بخیر که مفصل ترین میهمانی اشک وخلوص را بدون خرجهای کلان تربیت می داد.یادخاکریز بخیر که گودالهای لغزش راصاف می کرد.یادحسینیه بخیرکه شاهد قدوم اهل بیت (ع)بود.یاد بستان بخیرکه مزرعه ی عشق بود.سوسنگرد که آن همه شقایق دردل کاشت،آبادانی که از ویرانیهای دل جلوگیری می کرد.خرمشهر که شهرداران آسمان به زیباسازی اش پرداختند،اروندی که هزاران دل درآن آبتنی کردند،شلمچه که کبوترهای بی نشان رادرگوشه و کنارش منزل داد.
یادحنای یکرنگی بخیر،یادفهمیده هابخیرکه قبل از تکلیف به تشییع رفتند.یادبسیجی بخیرکه ضریب اخلاص بود.یادتخریبچی بخیرکه حصارهای دنیا را فرو ریخت.یاد پلاک بخیرکه شماره ی پروازبود.یادگروه خونهایی بخیرکه همه مثل هم بودند.خاکریز نونی شکل که روبروی آن حرفی ازنام ونان نبود.جزیره مجنون که شاهد جنون عشق بود.جزیره ی سهیل که ستاره های زمینی رابه آسمان عروج داد.ام القصرکه اهالی ویلا راهرگز به خود ندید.فاو که وفا به تعهد بندگی را می آموخت.یادکمیل وگردانش که همه به علی (ع)پیوستندوگردان مالک که ازمال دنیاچیزی نداشتند.گردان روح الله که به نیاز جسم سرگرم نبودند.گردان حبیب بن مظاهر که همه دوست خدابودند.گردانی علی اصغر،که همه بزرگ بودند.
شما را به خدا یک باردیگر سری بزنید و شهدا را فراموش نکنید.